توضیحات
«خرسی یه دوست جدید» کتاب مقوایی از مجموعه ۱۰ جلدی خرسی و دوستانش است که متن آن به شعر برگردانده شده است.
تابستان بود و هوا گرم. خرسی دلش میخواست بازی کند اما هم بازی نداشت. خرسی از غار بیرون آمد و موشه رو صدا کرد که باهم بازی کنن. صدای خش خشی شنید که با موشی به دنبال صدا رفتند. همین طور جلو میرفتند و بقیه دوستان هم یک به یک اضافه شدند و به دنبال صدا میرفتند تا اینکه به چالهای رسیدند ….
تابستون گرمه هوا
خرسی دلش بازی می خواد
تنهایی بازی نمی شه!
خرسی یه همبازی می خوا