توضیحات
لابد احساس می کرد که دنیای گرم گذشته را از دست داده و برای دیر زیستن با رویایی یگانه بهای گزافی پرداخته است .لابد از میان برگ های ترسناک به آسمانی ناآشنا نگاه می کرد و به خود می لرزید از این که می دوید چه چیز بدقواره ای است گل سرخ و چه سرد است آفتاب برچمن نورسته.....